سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سرنوشت - دل نوشته ها


درباره نویسنده
سرنوشت - دل نوشته ها
طناز رخزد
هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تیرماه 1387
خرداد ماه 1387
دوست


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سرنوشت - دل نوشته ها

آمار بازدید
بازدید کل :20835
بازدید امروز : 11
 RSS 

مدتی هست که با خوندن خاطراتی از سرنوشت دیگران و اتفاقاتی که اونها رو درگیر خودش کرده و ... بدجوری درگیر شدم.
اینکه آدم بتونه بعضی وقتها با خوندن داستان زندگی دیگران یه فضای دیگه رو ناخودآگاه تجربه کنه برام جالب بود.
هر چند این داستانها برام تا حدی ناملموس بود ولی باعث شد دیدم نسبت به زندگی و اطرافیانم تغییر کنه و مهربونتر و زیباتر بهشون نگاه کنم.
و قدر این همه نعمت و لطفی که خدا بهم داشته رو بدونم.
من توی تمومی این داستانها خودم رو جای قهرمان داستان گذاشتم و لحظه به لحظه باهاش زندگی کردم، خندیدم و گریه کردم و همین دقایقی که باهاش همراه بودم اونقدر روی من تاثیر گذار بود که برای خودم هم عجیب بود.
تا مدتها فکر منو مشغول خودش می کرد و یه جورائی منو از فضای زندگی خودم دور می کرد.
همین تغییر فضا، همین تفاوتها و همین نا ملموس بودن قضایا باعث شد تا محیطی که خودم رو توش محصور کرده بودم بزرگتر بشه.
آدمهای اطرافم رو متفاوت تر ببینم و خیلی از چیزهای غیر قابل باور رو راحت تر باور کنم.
و بفهمم همه آدمها چقدر دیدشون نسبت به زندگی متفاوته!!!
اونقدر که نتونند همدیگه رو در بروز اتفاقهای مختلف درک کنند.
هزاران انسان با دید، افکار و عملکرد کاملا متفاوت ( نمیگم کمی متفاوت چون آدمهای این داستانها با آدمهای دور و بر من 100 درصد متفاوت بودند )
نتیجه تمامی این تفاوتها، این زندگیها برای من درس بزرگی بودند.
و اینکه خدا هیچوقت بنده هاشو حتی در بدترین شرایطی که خودشون مسبب به وجود اومدنشن تنها نمیذاره.
خدا بین هیچکدوم از بنده هاش فرق نمیذاره
همیشه همراهشونه و در تمام مسیر زندگی هواشون رو داره اما به شیوه ای متفاوت.
مرور زندگی اشخاص مختلف شاید نمونه مشابهی از این جمله باشه که " بسیار سفر باید تا پخته شود خامی "
این هم یه جور سفره .
سفر به دل زندگی آدمهای دیگه.
و خوشحالم این آدمها بهم اجازه دادند تا به زندگیشون وارد شم و ....
* با من غریبگی نکن با من که درگیر توام ..... *



نویسنده : طناز رخزد » ساعت 9:28 صبح روز پنج شنبه 88 تیر 11